موتور ذهني ما دائماً در حال کار کردن و مصرف انرژي است
ما دائماً در حال فکر کردن و يا صحبت کردن با خود، تصور و تخيل هستيم. در واقع موتور ذهني ما دائماً در حال کار کردن و مصرف انرژي است. ذهن ما حتي بيش از قلب ماکار ميکند . همان طوري که ميدانيد يک چرخه کار قلب ما شامل3 ثانيه انقباض و 6 ثانيه انبساط يا استراحت است ولي ذهن بهطور متداوم در حال کار کردن است. شايد زمان استراحت ذهني ما اوقات «پرسه زني» آن است يا اشتغال به مطالب کاملاً بيربط، پراکنده و متفاوت . محققان دريافتند که انسانها به طور معمول حدود 47 درصد از زمان بيداری خود را به پرسه زنی مشغولاند و هرچه ذهن خستهتر و پريشانتر اوقات پرسهزني ذهن بيشتر خواهد بود.
دنیای پیچیده درون انسان (نهاد-خود-فراخود)
ما در درون تنها يک نفر هستيم و با خودمان ويا ساير ابعاد وجودي مان صحبت ميکنيم. براي درک بهتر موضوع لازم است اشاره مختصري به ديدگاه روانکاوي دربارة روان انسان داشته باشيم. دکتر سيگموند فرويد پدر روانکاوي اعتقاد داشت که ذهن يا دنياي رواني انسان از سه بعد يا بخش مختلف تشکيل يافته است. اين سه بخش عبارتاند از نهاد (ID)، خود(Ego) و فراخود(Superego)، نهاد(ID)، بزرگترين بخش ذهن و منشأ همة سوائق و يا مخزن غرايز و نيروهاي خفته دروني و پنهان (ناخود آگاهي) انسان است. نهاد، مخزن همه آرزوها و خاطرات کودکي و قديمي است.
قدرت تصور، تخيل، رؤيا پردازي و يا ايجاد دنياي خيالي از ابزارهاي نهاد است. لذت طلبي، کاهش تنش، اضطراب و تقاضاي ارضاي بدون چون و چراي نيازها و حفظ تعادل ارگانيسم از مشخصات مهم اين بخش از روان انسان است. قسمت اعظم رفتار ما به وسيله نيروهايي در نهاد هدايت ميگردد که اصلاً از آنها آگاه نيستيم. نهاد چون موتور يا اسب پرقدرتي است که سرشار از انرژي و توان است نميتواند تعقل و منطق داشته يا از ارزشي پيروي نمايد و يا جهتي را براي رسيدن به اهداف خاصي اتخاذ نمايد. ماهيت آن به گونهاي است که سرشار از عشق، نياز، خواسته، انرژي و توانائي صرف و خام است نهاد با شرايط اجتماعي دنياي ملموس ما در ارتباط نيست و ساختار آن از طريق تجربه هرگز نميتواند نتيجهگيري و عملکرد خود را اصلاح نمايد.
راه مهار و تعديل نهاد از طريق نيروي خود است. جالب اين که خود از بطن نهاد متولد شده و اهم وظيفة آن مديريت امور نهاد است. دکتر فرويد اعتقاد داشت که تمام انرژي رواني ما در غرايز متمرکز هستند. از اين رو نهاد جايگاه اصلي تمام انرژيهاي رواني انسان است. حتي دوبخش ديگر ذهن ( خودو فراخود ) انرژي خود را از نهاد دريافت ميکنند.
نیروهای سازنده و مخرب وجود در انسان
دکتر فرويد در آخرين صحبتهاي خود از غرايز، آنها را به دو دسته اصلي به نام غرايز زندگي (Eros) و غريزة مرگ (Thanatos) تقسيم بندي نمود. غريزة زندگي شامل تمام انرژيهاي مثبت حيات، انرژيهاي ايجاد دوستي، عشق، محبت، سازندگي، اصلاح و توليد مثل است. غريزة مرگ درست بر عکس شامل تمام انرژيهاي به اصطلاح منفي، انرژيهاي مرتبط با دشمني، کينه، عداوت، انهدام و نيستي است. دکتر فرويد هرگونه پديده و حرکت رواني را نتيجة مبارزه و در هم آميختگي اين دو غريزة و يا نيرو ميدانست.
اگر قدري تعمق کنيم متوجه ميشويم که در کنار تفکرات مثبت و سازندهاي که داريم تفکرات منفي و مخرب نيز داريم و همواره شرايط کم و بيش همينگونه است. همه انسانها در شرايط خوب و متعادل خوب و متعادل و در شرايط ناگوار پرخاشگرانه و مخرب عمل ميکنند. نيروهاي مثبت درکنار نيروهاي منفي . نيروهاي مثبت و منفيِ وجود در تعامل تنگاتنگ با هم هستند و از يک ظرف انرژي نيرو ميگيرند به نحوي که با افزايش يا کاهش انرژي در هر قسمت، کاهش و يا افزايش انرژي در قسمتهاي ديگر به وجود ميآيد.
البته اين قاعده بين سه بخش نهاد، خود و فراخود نيز وجود دارد. اين سخن بدين معنا است که با افزايش انرژي در قسمتي از خصوصيات رواني خود، قسمت ديگر را ميتوان تضعيف نمود. براي مثال اگر مقدار زيادي از انرژي خود را در فراخود متمرکز کنيم ميزان انرژي در نهاد و خود کم ميگردد و به همين ترتيب براي ساير قسمتها . به عبارت سادهتر تمرکز ما روي مسائل مثبت و سازنده موجب کاهش و تضعيف بخشهاي منفي وجومان ميگردد.

خود(Ego)، بخش مرکزي و مديريتي ذهن و شخصيت انسان است. سرچشمه و رشد آن از بطن نهاد است و از اصل واقعيت دنياي خارج تبعيت مينمايد. خود تمايلات و نيروهاي نهاد را با توجه به شرايط محيط خارجي و اجتماعي اجرا، تعديل، ضبط و کنترل مي نمايد. تفکرات واقعي، منطقي، صبر و بردباري و نظم و تعادل در امور از خصوصيات خود است. خود ميبايد بين نيازهاي دروني و واقعيات بيرون چنان تعادلي ايجاد نمايد که حداکثر رضايت در فرد به وجود آيد. خود نه تنها بر امور نهاد بلکه بر امور فراخود نيز نظارت دارد. خود تشکيلات پيچيدهاي ازقدرت تمرکز، حافظه خاص، تعقل، استدلال، قضاوت، قدرت يادگيري دارد.
فراخود(Super Ego)، بخش آرماني، اخلاقي، وجداني و متعالي شخصيت انسان است. روانکاوان اعتقاد دارند که فراخود در سنين چهار تا پنج سالگي و از بطن نهاد متولد ميشود. اشتغال به مفاهيم ارزشي، اخلاقي خانواده، جامعه و معنا بخشي به مفاهيم خوب و بد از فعاليتهاي اين بخش از ذهن است. وجدان، بخشي از فراخود است که در صورت درک مغايرت رفتاري فرد با موازين اخلاقي با احساس گناه و تقصير واکنش نشان داده و فرد را بدين ترتيب تنبيه ميکند. سوق دادن فرد به سوي کمال از جمله فعاليتهاي اين بخش از است. فراخود مدافع سرسخت قوانين و مقررات و ارزشهاي معنوي و اخلاقي است.
تضاد دائمي بين اين نيرو و انگيزشهاي خام لذت جويانة نهاد وجود دارد. فراخود در ساختار مطلق خود، حکومت اخلاقي و معنائي کامل و بدون توجه به هر گونه موازين واقعي محيطي ـ اجتماعي زندگي را طلب ميکند. ويژگي مشترک و مهم نهاد و فراخود اين است که هر دو به دور از درک واقعيت ملموس جهان هستياند.
نهاد، صرفاً در سطح ناخودآگاهي روان قرار گرفته. خود و فراخود داراي قسمتي در خود آگاهي، قسمتي در نيمه خود آگاهي و قسمتي در ناخودآگاهي ذهن هستند .

از کوزه برون همان تراود که در اوست
تجليات اين سه بخش، در گفتار و اعمال فرد ظاهر ميگردد. در واقع تفکر، تحت تأثير هر يک از اين قسمتها است و حضورش چيزي جز تجلي انرژي هر يک از اين سه بخش نيست. حضورش به شکل يک کلام درونيِ واحد از نيروي خود است و اين قابليت را دارد که با خودش و يا هر قسمت ديگر صحبت ميکند. بنابراين ما در درون تنها يک نفر هستيم که با خودمان ويا ساير ابعاد وجودي مان صحبت ميکنيم. نيروي کلي آگاهي، شاهد اين محاوره و نتايج حاصله از آن است.
ادامه مقاله(2) : تفکر منفی و شیوه های مواجهه با آن
ادامه مقاله(3) : هیپنوتیزم ابزاری برای نفوذ در نا خود آگاه
ادامه مقاله(3) : آموزش هیپنوتیزم، ابزاری نیرومند برای رشد و رسیدن به حالی خوش

- Saed Ahmadi (Ph.D.)- Clinical Psychology
- Clinical Counsellor and Psychotherapist (OAMHP, RP(Q), APA- Yoga Therapist, RYT, CYA(Gold)